۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

برای کشورم نگرانم اما…

برای کشورم نگرانم…
اما دلیل اینکه این تکه خاک را کشورم می نامم چیست؟ چرا باید در تمام این کره خاک برای این کشور نگران باشم. اینکه این چیزی که از تمام آنچه روزگاری ابرقدرت جهان خودش بوده را دوست دارم چیست؟
علت آن توهم است؟
آیا نباید انسان به مرزهای قراردادی جغرافیایی که در آن به دنیا آمده علاقمند باشد؟
اگر در 900 کیلومتر آنطرف تر و به طرف شرق بدنیا آمده بودم بازهم به لحاظ تاریخی متعلق به ایران بزرگ بودم اما امروز افغانی نامیده میشدم.به طرف غرب اگر این اتفاق افتاده بود کرد عراقی نامیده می شدم و به سمت شمال خود را در تاجیکستان یا یکی دیگر از 17 شهر قفقاز می یافتم. خوب؟ تمام این ایران بزرگ دچار زجر و ناراحتی و اشغال است و به نظر می رسد شاید تنها راه اتحاد تمام ایران بزرگ و بپا خاستن تمام ایرانی ها ی ایران بزرگ در کنار یکدیگر باشد.
نظر شما چیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر